اشعار ترکی آذری و فارسی

اشعار ترکی آذری و فارسی

مئی ساتانلار کوچه‌سی- تورکی و فارسیجا شعرلر
اشعار ترکی آذری و فارسی

اشعار ترکی آذری و فارسی

مئی ساتانلار کوچه‌سی- تورکی و فارسیجا شعرلر

کرمک شبتاب

یک ذره‌ی بی‌مایه متاع نفس اندوخت

شوق این قدرش سوخت که پروانگی آموخت

پهنای شب افروخت

   

وامانده شعاعی که گره خورد و شرر شد

از سوز حیاتست که کارش همه زر شد

دارای نظر شد

   

پروانه‌ی بیتاب که هر سو تک و پو کرد

بر شمع چنان سوخت که خود را همه او کرد

ترک من و تو کرد

   

یا اخترکی ماه مبینی به کمینی

نزدیک‌تر آمد به تماشای زمینی

از چرخ برینی

   

یا ماه تنک ضو که به یک جلوه تمام است

ماهی که برو منت خورشید حرام است

آزاد مقام است

    

ای کرمک شب تاب سراپای تو نور است

پرواز تو یک سلسله‌ی غیب و حضور است

آئین ظهور است

   

در تیره شبان مشعل مرغان شب استی

آن سوز چه سوز است که در تاب و تب استی

گرم طلب استی

   

مائیم که مانند تو از خاک دمیدیم

دیدیم تپیدیم، ندیدیم تپیدیم

جائی نرسیدیم

   

گویم سخن پخته و پرورده و ته دار

از منزل گم گشته مگو پای به ره دار

این جلوه نگه‌دار

اقبال لاهوری، پیام مشرق

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد