اشعار ترکی آذری و فارسی

اشعار ترکی آذری و فارسی

مئی ساتانلار کوچه‌سی- تورکی و فارسیجا شعرلر
اشعار ترکی آذری و فارسی

اشعار ترکی آذری و فارسی

مئی ساتانلار کوچه‌سی- تورکی و فارسیجا شعرلر

فروغ آفتاب

ای ز فـــروغ رخـــت تــافــتــه صــد آفــتــاب

تافــتــه‌ام از غــمــت، روی ز مـن بـر مـتـاب

زنــده بــه بــوی تــوام، بــوی ز مـن وامـگـیـر

تشــنــه‌ی روی تــوام، بـاز مــدار از مــن آب

از رخ ســـیـــراب خــود بر جگرم آب زن

کز تپـش تشنگی شد جگر من سـراب

تافتـــه انـــدر دلــم پــرتــو مــهــر رخــت

می‌کــنـم از آب چـشـم خـانـه‌ی دل را خـراب

روزم ار آید بـه شـب بـی رخ تـو چـه عجـب؟

روز چگــونــه بــود چــون نــبــود آفــتــاب؟

چون به سـر کـوی تو نیست تـنـم را مقام

چون به بر لطـف تـو نیسـت دلـم را مـآب

فخر عراقـی به توست، عار چه داری ازو؟

نیک و بد و هر چه هست، هست بتوش انتساب

شاعر: عراقی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد