ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
اگر بر آستان خوانی مرا خاک درت گردم
و گر از در برانی، خاک پای لشکرت گردم
به دامانت غبارآسا نشستم، برنمیخیزم
و گر بفشانیام، چون گَرد بر گِرد سرت گردم
علی، شیر خدا باب تو شیر خود به قاتل داد
تو ای دلبندِ او مپسند نومید از درت گردم
دل و جانم ز تاب شرم همچون شمع میسوزد
بده پروانه تا پروانهوش خاکسترت گردم
به دربارت اگر بارم دهی باری، زهی عزّت
و لیکن با چه رویی روبهرو با خواهرت گردم
ببین از کردهی خود سر به پیشم سر بلندم کن
مرا رخصت بده تا پیشمرگ اکبرت گردم
به صد تعظیم نام فاطمه آرم به لب زان رو
که خواهم رستگار از فیض نام مادرت گردم
اگر باشد به دستم اختیار از بعد سر دادن
سرم گیرم به دست و باز بر گِرد سرت گردم
شاعر: علی انسانی
خیلی خوب و زیبا بود
مچکرم دوست عزیز
موفق باشید
خیلی عالیست خسته نباشید ممنون از زحماتتان