ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
غالب آن است که شاهین شکند میزان را
شد اسیر زنخت قامت چوگانی من
گوی بنگر که همی زخمه زند چوگان را
کفر زلفت اگر این است بر آنم که به عنف
صادر جزیه به گردن فکند ایمان را
گر به یعقوب رسد نکهت پیراهن تو
به صبا باز دهد بوی مه کنعان را
شاه ترکان خجل آید ز صف آرایی خویش
گر به پیراهن چشمت نگرد مژگان را
دل اگر سر کشد از خط تو بسپار به زلف
چاره زنجیر بود بندهی نافرمان را
مه نکاهیده به خورشید نگردد نزدیک
شاید ار به ز فزونی شمرم نقصان را
عیب یغما مکن ار دمدمهی شیخ شنید
ناگزیر است بشر وسوسهی شیطان را
شاعر: یغمای جندقی
جشنواره انتخاب وبلاگ برتر
http://www.iramit.net/irabest
جای شما در بین سایتها و وبلاگهای برتر خالیست
با تشکر
از سایت های تجاری و تبلیغی به شدت متنفرم