ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
وای اغیار اگر این اجر وفاداران است
زلف در پای تو افتد بتظلم چپ و راست
بسکه در تاب ز سودای گرفتاران است
نیست چشمت ز شبان غمم آگه آری
خفتگان را چه غم از حسرت بیداران است
دارم از چشم تو صد عربده و دم نزنم
که اگر ناله کنم زحمت بیماران است
عشق داغ دل فرهاد بهخون کرده رقم
نقش هر لاله که بر دامن کهساران است
رخ تو اشک مرا کیست که خود دید و نکرد
هوس باده که آن گلشن و این باران است
محضر آنکه تو در خون کَشیَش روز حساب
خوار چون نامه اعمال گنه کاران است
از دهانت طمع لطف کمی دارم و این
آرزوئی است که در خاطر بسیاران است
یوسفی چون تو به یغما ندهد کس دانم
اینقدر هست که او هم ز خریداران است
شاعر: یغمای جندقی