ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
لیک آن از می و این از خون است
گرنه بر کشتهی فرهاد گذشت
آب شیرین ز چه رو گلگون است
خون بود قسمت چشم و لب ما
تا لب و چشم بتان میگون است
این شفق نیست که هر شام و سحر
خون من در قدح گردون است
میکند از رخ لیلی منعم
واعظ شهر، مگر مجنون است
ترسم از جور بتان پیشه کنم
بیوفائی که ندانم چون است
سرو گفتم قد موزون تو را
آه از این طبع که ناموزون است
دانیم خرقه پرهیز چه شد
در خرابات به می مرهون است
میرود از پی ترکان یغما
چه کنم کار فلک وارون است
شاعر: یغمای جندقی