اشعار ترکی آذری و فارسی

اشعار ترکی آذری و فارسی

مئی ساتانلار کوچه‌سی- تورکی و فارسیجا شعرلر
اشعار ترکی آذری و فارسی

اشعار ترکی آذری و فارسی

مئی ساتانلار کوچه‌سی- تورکی و فارسیجا شعرلر

حکایة فی بعض اللیالی

شب که بودم با هزاران کوه درد

سر به زانوی غمش، بنشسته فرد

جان به لب، از حسرت گفتار او

دل، پر از نومیدی دیدار او

آن قیامت قامت پیمان شکن

آفت دوران، بلای مرد و زن

فتنه‌ی ایام و آشوب جهان

خانه سوز صد چو من، بی‌خانمان

از درم ناگه درآمد، بی‌حجاب

لب گزان، از رخ برافکنده نقاب

کاکل مشکین به دوش انداخته

وز نگاهی، کار عالم ساخته

گفت: ای شیدا دل محزون من!

وی بلاکش عاشق مفتون من

کیف حال القلب فی نار الفراق؟

گفتمش: والله حالی لایطاق

یک دمک، بنشست بر بالین من

رفت و با خود برد عقل و دین من

گفتمش: کی بینمت ای خوش خرام؟

گفت: نصب اللیل لکن فی‌المنام

شیخ بهایی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد