اشعار ترکی آذری و فارسی

اشعار ترکی آذری و فارسی

مئی ساتانلار کوچه‌سی- تورکی و فارسیجا شعرلر
اشعار ترکی آذری و فارسی

اشعار ترکی آذری و فارسی

مئی ساتانلار کوچه‌سی- تورکی و فارسیجا شعرلر

گل خشکیده

بر نگه سرد من، به گرمی خورشید،

می‌نگرد هر زمان دو چشم سیاهت

تشنه‌ی این چشم‌ام، چه سود، خدا را

شبنم جان مرا نه تاب نگاهت

جز گل خشکیده‌ای و برق نگاهی

از تو درین گوشه یادگار ندارم !

ز آن شب غمگین، که از کنار تو رفتم،

یک نفس از دست غم قرار ندارم !

ای گل زیبا، بهای هستی من بود،

گر گل خشکیده‌ای ز کوی تو بردم !

گوشه‌ی تنها چه اشک‌ها که فشاندم،

وان گل خشکیده را به سینه فشردم !

آن گل خشکیده شرح حال دلم بود !

از دل پر درد خویش با تو چه گویم؟

جز به تو از سوز عشق با که بنالم

جز تو درمان درد، از که بجویم؟

من دگر آن نیستم، به خویش مخوانم،

من گل خشکیده‌ام، به هیچ نیرزم !

عشق فریبم دهد که مهر ببندم،

مرگ نهیبم زند که عشق نورزم !

پای امید دلم اگر چه شکسته ست

دست تمنای جان همیشه دراز است !

تا نفسی می‌کشم ز سینه‌ی پر درد،

چشم خدا بین من به روی تو باز است

فریدون مشیری

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد