اشعار ترکی آذری و فارسی

اشعار ترکی آذری و فارسی

مئی ساتانلار کوچه‌سی- تورکی و فارسیجا شعرلر
اشعار ترکی آذری و فارسی

اشعار ترکی آذری و فارسی

مئی ساتانلار کوچه‌سی- تورکی و فارسیجا شعرلر

دریا

به پیش روی من، تا چشم یاری می‌کند، دریاست!

چراغ ساحل آسودگی‌ها در افق پیداست !

درین ساحل که من افتاده‌ام خاموش

غمم دریا، دلم تنهاست

وجودم بسته در زنجیر خونین تعلق‌هاست !

خروش موج، با من می‌کند نجوا،

که: هر کس دل به دریا زد رهایی یافت !

که هر کس دل به دریا زد رهایی یافت...

مرا آن دل که بر دریا زنم، نیست !

ز پا این بند خونین بر کنم نیست،

امید آنکه جان خسته ام را،

به آن نادیده ساحل افکنم نیست !

فریدون مشیری

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد