اشعار ترکی آذری و فارسی

اشعار ترکی آذری و فارسی

مئی ساتانلار کوچه‌سی- تورکی و فارسیجا شعرلر
اشعار ترکی آذری و فارسی

اشعار ترکی آذری و فارسی

مئی ساتانلار کوچه‌سی- تورکی و فارسیجا شعرلر

شهاب‌ها و شب

ز ظلمتِ رمیده خبر می‌دهد سحر

شب رفت و با سپیده خبر می‌دهد سحر

در چاهِ بیم، امید به ماهِ ندیده داشت

و اینک ز مهرِ دیده خبر می‌دهد سحر

از اخترِ شبان، رمه‌ی شب رمید و رفت

وز رفته و رمیده خبر می‌دهد سحر

زنگار خورد جوشنِ شب را، به نوشخند

از تیغِ آبدیده خبر می‌دهد سحر

باز از حریقِ بیشه‌ی خاکسترین فلق

آتش به جان خریده خبر می‌دهد سحر

از غَمز و ناز انُجم و از رمز و رازِ شب

بس دیده و شنیده خبر می‌دهد سحر

نطغِ شَبَق مرصع و خنجر زُمُرّداب

با حنجرِ بریده خبر می‌دهد سحر

بس شد شهیدِ پرده‌ی شب‌ها، شهاب‌ها

و آن پرده‌ها دریده خبر می‌دهد سحر

آه، آن پریده رنگ که بود و چه شد، کز او

رنگش زِ رخ پریده خبر می‌دهد سحر؟

چاووش‌خوانِ قافله‌ی روشنان، امید!

از ظلمتِ رمیده خبر می‌دهد سحر

شعر: اخوان ثالث