حفی نمانده ولی باید که بود!!!
خواستم بنویسم ولی هرچه کردم دستم نائی برای نوشتن نداشت .
نه اینکه حرفی نباشد
نه
حرف که زیادست
مانده ام تفکر من درست است یا آنچه دیگران میگویند!!!
سادست !!!! جنگی دائمی مابین من و من
خواستم بنویسم ولی هرچه کردم دستم نائی برای نوشتن نداشت .
نه اینکه حرفی نباشد
نه
حرف که زیادست
مانده ام تفکر من درست است یا آنچه دیگران میگویند!!!
سادست !!!! جنگی دائمی مابین من و من
۱- تفکر خلاق
تفکر خلاق شیوه تفکری است که در آن ذهن به طور عمیق با یک مساله درگیر می شود و سعی می نماید تا آن مساله را در ذهن تجسم نماید و با فرموله سازی تفکر به تحلیل آن موضوع یا مشکل بپردازد . در این نوع تفکر علاوه بر آنکه از خلاقیت به نحو موثری استفاده می شود ، امّا واقع نگری نیز به شدت مورد توجه است .
یک متفکر خلاق می داند که واقعیت ها آنگونه که باید شناخته نشده اند ، بنابراین سعی می نماید تا زوایای پنهان و مغفول مانده واقعیتها را بشناسد . متفکر خلاق سعی می کند با ترکیب واقعیتهای قطعی ، به شناسایی واقعیت های جدید بپردازد . بینش جدید ایجاد شده در تفکر خلاق که بر پایه قوه تصور و تخیل است باعث ایجاد سرنخ های جدید برای حل مسائل پیچیده خواهد شد .
۲-تفکر عِلّی
در این نوع از تفکر سعی می شود تا به مدیریت کنترل شده رخدادها پرداخته شود و تا حد امکان جلوی رخدادهای احتمالی گرفته شود . در این تفکر سعی بر آن است که یک پیوستگی در بوقوع پیوستن رخدادها رعایت شود به گونه ای که وضعیت مطلوبی حادث گردد . این تفکر برپایه برنامه ریزی و اجرای موثر تصمیمات شکل می گیرد .
۳- تفکر استقرایی
در این شیوه تفکر ، فرد استدلال های منطقی خود را براساس ابزارها و اجزاء مختلفی که در اختیار دارد بیان می کند تا به یک نتیجه یا اصل قطعی برسد . در این مدل تفکری ، افراد از جزء به کل حرکت می کنند . بنابراین تفکر در ابتدای کار ساده می باشد و با پیشرفت کار ، تفکر شکل پیچیده تری به خود می گیرد . در این شیوه ، اجزاء مختلف با یکدیگر ترکیب می شوند تا به یک نتیجه مطلوب منجر شوند .
۴- تفکر قیاسی
این شیوه ، درست عکس تفکر استقرایی است . در این نوع تفکر از نتیجه گیری های کلی به فکری بکر و خاص می رسد .در این مدل تفکر ، ذهن از کل به جزء حرکت می کند .هم چنین در این مدل ، یک کل به تمامی اجزاء تشکیل دهنده اش تقسیم یا تجزیه می شود . تفکر قیاسی ، دانشی صریح و کاربردی را ارائه می دهد نه دانشی کلی .
۵- تفکر قضاوتی
در این شیوه فرد متفکر به واقعیات موجود درباره هر وضعیت توجه دارد . متفکر در این شیوه ابعاد مساله را برای خود معین می کن و واقعیات را به طور منطقی آنالیز و ارزیابی می کند . متفکر سعی می کند یک رابطه معنی دار میان مساله و واقعیات برقرار کند و بهترین راهکارها را برای حل آن مساله بیابد . متفکر در این شیوه بین تصمیماتی (راهکارها) که پیدا کرده است براساس تجارب گذشته قضاوت خواهد کرد .
تفکر خلاق به آن نوع فعالیت فکری که گفته میشود که به حل مشکلات و مسائل سخت و حل نشده میپردازد، و یا برای مسائل حل نشده گذشته راه حلهایی جدید کشف میکند. این گونه، تفکر، معمولاً به ابداع و اختراع منجر میشود، خلاقیتهای علمی، هنری، صنعتی، کشاورزی و داشتن بینشهای نو در مسائل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی همگی نتیجه این نوع تفکر میباشند.
مراحل تفکر خلاق
والاس[۶] در جریان تفکر خلاق چهار مرحله را مشخص میسازد:
۱- مرحله آمادگی: در این مرحله فرد به جمع آوری حقایق ومدارک میپردازد و مسأله را از جهات مختلف مورد بررسی قرار میدهد. پس از اینکه مدارک مزبور را جمع آوری نمود آنها را سازمان میدهد و رابطه حقایق را با مسئله مورد بحث در نظر میگیرد.
۲-رشد غیرمحسوس: در این مرحله فرد ظاهراً فعالیتی برای حل مسئله مورد بحث یا نیل به هدف معین از خود ظاهر نمیسازد و در این جهت پیشرفتی نصیب دانشمند نمیشود. اما ممکن است به طور ضمنی فرضیه یا راه حل خاصی را رد یا قبول کند.
۳-کشف: این مرحله را «الهام» نیز گویند. در این مرحله فکر تازه ظاهر میشود و مانند نورافکنی زمینه یا موقعیتی را که مسئله درآن قرار دارد روشن میسازد، فکر واندیشه تازه در این مرحله شکل میگیرد ومشخص میشود.
۴-بررسی و آزمایش: در این مرحله متفکر کمتر تحت تاثیر عواطف قرار دارد و با خونسردی آنچه را که کشف و اختراع کرده مورد توجه قرار میدهد. حالت انتقادی به خود میگیرد و مانند یک قاضی بی طرف جنبههای مثبت و منفی اختراع خود را در نر مجسم میسازد(الوندی، ۱۳۷۹، ص ۵۲).
ویژگیهای افراد خلاق
شرایط ابراز تفکر خلاق
۱-داشتن آزادی در ابراز عقیده : فرد باید بتواند به راحتی و بدون هیچ اضطراب و ترسی عقاید خود را بیان کند.
۲-داشتن اعتماد به دانش و مهارتهای شخصی : شخص بتواند با تکیه و اعتماد به آموخته های خود چیزهای منحصر به فرد بیافریند ولی نباید انتظار کشف عجیب و بزرگ را داشته باشد.
۳-داشتن فرصت و زمان کافی : محدودیت زمانی می تواند فشاری ایجاد کند که مانع از تقویت تفکر خلاق شود. چرا که زمان فقط برای یادگیری اهداف از قبل تعیین شده ، مشخص گردیده است.
۴-مهم دانستن اشتباهات : خود اشتباهات نیز مهمند . چرا که تفکر را به جلو هدایت می کنند و برای پرورش فکر ، حیاتی هستند.
۵-کسب موفقیت : بدست آوردن موفقیتهای جدید باعث یادگیری راههای تازه شده و به پرورش اعتماد به نفس شخص و بروز احساس توانائی (من می توانم) کمک می کند.
اصول پنجگانه تفکر انتقادی براساس آرای واتسون – گلیزر
۱ )استنبـاط :
استنباط نتیجه ای است که فرد ازپدیده های به وقوع پیوسته به دست می آورد . مثلاً اگرچراغ های خانه ای روشـن باشد و ازداخـل خـانه صدای موسیـقـی شنیده شود ، شخص می تـواند استنباط کند احتـمالاً کسی درخانه است . البته این استنباط می تواند درست یا نادرسـت باشد ، مثلاً ممکن است اهـل خـانه هنـگام بیرون رفتن چراغها و رادیو را خاموش نکرده باشند . استنباط توانایی تشخیـص داده های درست ازنادرست از میـان اطلاعات داده شده می باشد .
۲ ) شناسایی مفروضـات:
مفـروض عبارتی است که ازپیش درنظـرگرفتـه می شود ، بدیهـی فـرض شده و یا بـرای پذیرفتـه شـدن پیشنهاد میگردد . وقتی می گویید من درمـرداد ماه فـارغ التحصیل خواهم شد ، فرض می کنید تا مـرداد ماه زنده خواهیـد بود و یا دانشکده ، فارغ التحصیـلی شما را درمـرداد اعلام خواهد کرد و مواردی ازاین قبیــل . شنـاسایی مفروضـات درحـقیقت تـوانایی تشخــیص مـفروضات پیشنـهـادی ازعبارات بیانـی می باشد .
۳) استنـتـاج :
دراستنتاج ازمقدماتی منطقی نتیجه و یا نتایجی گرفته می شود . دراستنتاج پیش داوریهای ذهنی نبایستی برقضاوت و نتیجه گیری تأثیربگذارد چرا که این فرآیند را ازشیوه منطقی خـود خارج می کند و باعث نتیجه گیری نادرست می شود .
دراستنتـاج حرکت ذهنی ازجزء به سوی کل می باشد بـدین ترتیب که ازمقدمـاتی جزئی نتیجه کلی گرفته می شود . همچنین دراستنتـاج توانایی تفکیک مقدمات و داده ها ازنتیجه کلی حائــز اهمیت است .
۴) تعبیرو تفسیر :
تعبیرو تفسیرتوانایی پردازش اطلاعات و تعیین اعتبارآنها می باشد . دراین فرآیند بـایستی قضاوت شــود که آیا نتــایج به طورمنطـقی ازداده و مقدمـه های خود گرفتـه شده است یا خیـر؟ بنـا براین درتعبیــرو تفسیـر استنتاجی صورت نمی گیرد بلکه نتایج دردسترس ما می باشد و موضوع مهم این است که داده ها و مقدمه ها مـورد تجـزیه و تحلیـل قــراربگیرند و برآورد شود که آیا نتایج گرفته شده ازآنها درست است یا نا درست ؟
۵) ارزشیـابی استدلالهای منطقی :
درموارد مهم تصمیم گیری درباره انتخـاب استدلالهای قــوی و ضعیـف ، مطلوبتـرآن است که بتـوانیـم استدلالهای قوی و ضعیف را تشخیص دهیم .
یک استدلال منطقی وقتی قوی است که هم مهم وهم درارتباط مستقیم با سؤال باشد و یک استدلال وقتی ضعیف است که مستقیماًدرارتباط با سؤال نباشد(حتی اگراز اهمیت زیادی برخوردارباشد ) یا کم اهمیـت باشد و یا تنها با جنبه های علمی و کم اهمیـت سـؤال درارتبــاط باشد.
خصوصیات افراد با تفکر انتقادی
شیوه های تقویت تفکر انتقادی
سوالات و استفاده از نشانه ها بیانگر تواناییهای کودک در جمع آوری و درک اطلاعات است و در نهایت به کودک مهارت و اعتماد به نفس می دهد تا در زندگی روزمره اطلاعات کسب نماید و در باره آن فکر کند.
گفتگو با کودک در باره شنیده ها و ارزیابی سخنان سایرین بر اساس اطلاعات موجود به کودک کمک می کند تا بیاموزد که شنیده هایش را نیز باید ارزیابی کند.
تفکر واگرا
همگرا: ازنقاط مختلف شروع ولی به یک نقطه ختم میشود.
واگرا: از یک نقطه شروع ولی به نقطه مختلف ختم میشو
یاد گیری زمانی ارزشمند است که از طریق درک و فهم و بصیرت که بر محور تفکر قرار دارد، صورت گیرد، تفکر پایه ادراک و یادگیری است، فهم و ادراک اساسی هر چیزی نتیجه تفکر در باره آن چیز است.
پیشرفت انسان در زمینه های علمی ، ادبی ، هنری و اخلاقی و معنوی و … نتیجه تفکر است.
۱- تفکر قیاسی : نتیجه گیری جزئی از کلیات
۲- تفکر استقرایی : نتیجه گیری کلی از جزئیات
۳- تفکر همگرا : فرد به دنبال یک جواب صحیح است. اطلاعات به یک جواب درست و یا به بهترین جواب شناخته شده و قراردادی منتهی می شود .
۴- تفکر واگرا: فرد به راه حل های مختلف یک مساله توجه میکند. در جهات متفاوت تفکر میکند، گاهی به تفحص میپردازد و گاهی در جستجوی تنوع است.
۵- تفکر انتقادی : ملازم با ارزیابی است
۵-۱ : توانایی تحلیل اطلاعات و تجارب
۵-۲ : بررسی آگاهانه و روشمند هر گونه رویکرد و پدیده اجتماعی
۶- تفکر خلاق
تفکر خلاق= تفکر واگرا+ تفکر همگرا
تفکر در سطح برتر= تفکر انتقادی+ تفکر خلاق
جان دیوئی جریان تفکر را شامل مراحل
الف : ابتدایی
ب:انتهایی
پ:میانی
می داند که در مرحله میانی : فرد برای رسیدن به پاسخ باید مراحل اساسی تفکر را طی میکند که عبارتند از:
۱- پیشنهاد
۲- تعقل
۳- فرضیه سازی
۴- استدلال
۵- کاربرد
تعریف اول:
جریانی است که در آن فرد کوشش می کند مشکلی را که با آن روبرو شده مشخص سازد و با استفاده از تجربیات قبلی خویش به حل آن اقدام کند .
تعریف دوم:
در تعریف دیگر تفکر را توانایی عمومی بشر برای حل مساله عنوان کرده اند.