ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
باز هم بیمار میبینم تو را...
ای دل سرکش که درمانت مباد!
برق چشمی آتشی افروخت باز
کاین چنین آتش به جانت اوفتاد
ای دل، ای دریای خون! آشفتهای
موج غمها در تو غوغا میکند،
بیوفاییهای یارت با تو کرد
آنچه توفانها به دریا میکند...
او اگر با دیگران پیوست و رفت،
غیر ازین هم انتظاری داشتی؟
بیوفایی کرد، اما- خود بگو-
با وفا، تا حال، یاری داشتی؟
او نسیم است... او نسیم دلکش است:
دامن شادی به گلشن میکشد
خار و گل در دیدهی لطفش یکیست:
بر سر این هر دو، دامن میکشد
او نسیم است و چو بر گل بگذرد،
عطر گل با او به یغما میرود،
با تن گل گر چه پیوندد، ولی
عاقبت آزاد و تنها میرود...
تو گلی و او نسیم دلکش است
از پیِ پیوند کوتاهش برو؛
پرفشان، یک شب ز دامانش بگیر،
چند گامی نیز همراهش برو...
سیمین بهبهانی