اشعار ترکی آذری و فارسی

اشعار ترکی آذری و فارسی

مئی ساتانلار کوچه‌سی- تورکی و فارسیجا شعرلر
اشعار ترکی آذری و فارسی

اشعار ترکی آذری و فارسی

مئی ساتانلار کوچه‌سی- تورکی و فارسیجا شعرلر

لب‌ها می لرزند

لب‌ها می لرزند

شب می تپد

جنگل نفس می کشد

پروای چه داری، مرا در شب بازوانت سفر ده

انگشتان شبانه ات را می فشارم،

و باد شقایق دور دست را پرپر می کند

به سقف جنگل می نگری:

ستارگان در خیسی چشمانت می دوند

بی اشک،  

چشمان تو ناتمام است، 

و نمناکی جنگل نارساست

دستانت را می گشایی،  

گره تاریکی می گشاید

لبخند می زنی، رشته رمز می لرزد

می نگری، رسایی چهره ات حیران می کند

بیا با جاده پیوستگی برویم

خزندگان در خوابند

دروازه ابدیت باز است

آفتابی شویم

چشمان را بسپاریم، که مهتاب آشنایی فرود آمد

لبان را گم کنیم، که صدا نا بهنگام است

در خواب درختان نوشیده شویم،  

که شکوه روییدن در ما می گذرد

باد می شکند، شب راکد می ماند

جنگل از تپش می افتد

جوشش اشک هم آهنگی را می شنویم،

و شیره گیاهان به سوی ابدیت می رود

جوشش اشک هم آهنگی را می شنویم،

و شیره گیاهان به سوی ابدیت می رود

سهراب سپهری

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد